English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (2920 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
whatever U هر انچه
whatever U انچه
that which U انچه
i lent him what money i had U انچه پول ...
for a iknow U انچه من می دانم
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
so far as U تا ان اندازه که انچه
for aught i know U انچه من میدانم
as for as i know U انچه من میدانم
as far as i can see U انچه من می فهمم
what U هرچه انچه
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
the needful U انچه باید کرد
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs U بیش از انچه بایسته
I can recite from memory. U می توانم از حفظ بخوانم
I cant nor can anyone else . U نه من می توانم ونه کس دیگه
If you can so can I . U اگر تو بتوانی من هم می توانم
Where can I get information? U از کجا می توانم بپرسم؟
What else can I do? U دیگر چه می توانم بکنم ؟
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
was wondering if I could borrow your car. U می توانم ماشینت را قرض کنم؟
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
can i do a for you U کاری می توانم برای شمابکنم
Where can I make a phone call? U از کجا می توانم تلفن کنم؟
Where can I park? کجا می توانم پارک کنم؟
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
I can't help you. U من نمی توانم به شما کمک کنم.
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I just cant drop my work and go . U نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
Can I entrust this task to you? U می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
I can't run any faster. U من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
I cannot look him in the face again. دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
how much can I overdraw on my account? U چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
eureka U >من کشف کردم <
iwas late U دیر کردم
i hid my self U را پنهان کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
I am late. U من دیر کردم.
i asked him a question U پرسشی از او کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
i did that of my own free will U این کار را کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
halfpennyworth U انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
i attmpted to sing U کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
1ICR
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
3in rell with god
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1i was rebelling now
1i can be as terrible to you as i like.
1i carried her the rest of the way
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com